محبت صفا صمیمیت.....

قریب چند سال سر کلاس زندگی با هم آموختیم و با هم نوشتیم الفبای چگونه بودن را لحظه های شادی و غم را با هم قسمت کردیم و قلبهایمان را در جهان دیگر با هم پیوند دادیم و با زنجیرهای نامرئی که نام حلقه های آن محبت صفا صمیمیت وفا و عشــــــق است اکنون تاخت نا جوانمردانه ی جدایی و پنجه سائیدنش چه آزار دهنده و دل آزار است امّا چه می توانم کنم؟ رسم دیرین زندگی همین است و بس .دیروز او رفت امروز تو رفتی و فردا من می آیم.


این مرگ عجب واژه ی غریبی است که ما را از هم جدا می سازد امروز فردای دیروز است و من هنوز اینجا مانده ام بی توتنها  با عکس تو توی قاب کوچک خاطره دلم بس دلتنگ چشمان سیاه توست ای فـردا کی می آیـــــــــی؟؟؟؟؟؟؟

با تشکر از دوست خوبم آرام جان...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد